آیتالله جوادی آملی میگوید: بر پایه برخى روایات، خوف از کشتهشدن، از اسباب غیبت وجود مبارک ولىّ عصر(عج) است. ترس یاد شده هرگز «خوف مذموم» نیست که از ضعف نفس بر مىخیزد، بلکه هراسى عقلى است که امرى بس پسندیده و در برخى موارد لازم و ضرورى است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، سالهاست که امام عصر(عج) در پشت پرده غیبت به سر میبرند و منتظران حضرتش ثانیهها، دقیقهها، ساعتها، روزها، ماهها، سالها و قرنهای زیادی است که برای تحقق وعده الهی لحظه شماری میکنند، آیتالله عبدالله جوادی آملی در کتاب «امام المهدی(عج) موجود موعود» علاوه بر بیان فضائل منتظران به بازگویی اسرار غیبت حضرت حجت(عج) میپردازد که در ادامه میآید:
*ترس از قتل
بر پایه برخى روایات، خوف از کشتهشدن، از اسباب غیبت وجود مبارک ولىّ عصر(عج) است، چنان که امام صادق(ع) فرمود: قال رسول الله(ص): لا بدّ للغلام من غیبة، فقیل له: و لم یا رسول الله؟ قال: یخاف القتل.
ترس یاد شده هرگز «خوف مذموم» نیست که از ضعف نفس بر مىخیزد، بلکه هراسى عقلى است که امرى بس پسندیده و در برخى موارد لازم و ضرورى است، ترس برخاسته از بستر خود دوستى که سبب گریز از خطر کردن به روز حادثه در مسیر حفظ دین و مکتب مىشود، ضعف نفسانى و صفتى ناپسند در برابر شجاعت است؛ امّا خوفى که سبب حفظ جان آدمى و هدر نشدن و بىاثر نمردن شود، ممدوح و عاقلانه، بلکه واجب است، زیرا مهم آن است که نثار خون نتیجه دهد و به ثمر بنشیند.
آنکه خون مىدهد اما به مثمر بودنش نمىاندیشد، متهور است نه شجاع، زیرا شجاعت در سنجیده عمل کردن و به جا کارزار کردن است، همانگونه که وجود مبارک على(ع) در اوضاع خاصى از خطر کردن و هدر دادن جان خویش و خاندان مکرم و یاران اندکش حذر کرد:
نگریستم و دیدم نه مرا یارى است و نه مدافعى و مددکارى جز کسانم که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم، پس خار غم در دیده خلیده چشم پوشیدم و گلو از استخوان غصه آب دهان را جرعه جرعه نوشیدم و شکیبایى ورزیدم در خوردن خشمى که از حنظل تلختر بود و دل را از تیغ برنده، دردآورتر.
ایشان در حالى از کشته شدن دورى مىکردند که ترس از شجاعت حضرتش هراسناک بود و این رذیلت اخلاقى را همچون دیگر رذائل، زهره نزدیکى به حریم مقدسش نبود! چگونه چنین نباشد، جایى که آن حضرت در لیلة المبیت به تنهایى و بىهیچ سلاح و دفاعى در بستر رسول خدا خوابید، با آنکه مىدانست چهل مرد مسلح قصد حمله به آنکه در بستر آرمیده را دارند و به طور طبیعى هر که را در آن بستر بیابند، به گمان پیامبر بودن به تیغ خواهند کشت! او چگونه از مرگ بهراسد که خود به عثمان بن حنیف نگاشت: اگر تمام عرب در صفى یگانه به جنگم آیند، هرگز به آنها پشت نخواهم کرد.
گاه با حمله او دشمنان تار و مار مىشدند و به کوهها پناه مىبردند و یکدیگر را به دورى از تیغش توصیه مىکردند، بلکه مىگفتند که گویا فرشته مرگ در جایى است که على آنجاست. شجاعت آن حضرت بدان پایه بود که پیامبر خدا(ص) در جنگ خیبر او را مهاجم بىفرار نامید و کافران را به حمله و دلاورىاش تهدید مىکرد.